سوختم ز آتش هجران تو ای یار بیا
تا نکشته است مرا طعنه ی اغیار بیا
من همه عمر تو را جسته و نایافته ام
تو عنایت کن و یک لحظه به دیدار بیا
من که از کوی طبیبم نگرفتم خبری
تو که دانی چه گذشته ست به بیمار بیا
همه جا گشتم و دستم به وصالت نرسید
تو بنه پای به چشم من و یک بار بیا
چه شود جلوه دهی خانه تاریک مرا
روز من شب شده اینک به شب تار بیا.
غلامرضا سازگار
موضوع مطلب :